مشاهیر تاریخی


 

عطاملک جوینیعطاملک جوینی

مورخ و ادیب ایرانی قرن هفتم هجری

علاءالدین ابوالمنظر عطاملک بن بهاءالدین محمد جوینی در سال ششصد و بيست و سه هجري قمري در «جوين» از توابع خراسان به دنيا آمد. پس از اتمام تحصيلاتش از آن جا که پدر و برادرش به شغل ديواني مشغول بودند وارد کار هاي ديواني شد. او پيش از حمله هلاکو خان به ايران، سفرهايي به مغولستان انجام داده بود. در سال ششصد و پنجاه و هفت هجري قمري به دنبال فتح بغداد توسط هلا کو خان، او حکومت عراق را به عطاملک جويني واگذار کرد و جويني تا سال ششصد و هشتاد هجري قمري حاکم عراق بود.

با حضور او در دستگاه اداري مغولان، اقدامات بي رحمانه آنان عليه مردم کاهش يافت و از تباه شدن آثار فرهنگي ايران تا اندازهاي جلوگيري شد. عطاملک بيست و چهار سال اداره عراق را به عهده داشت تا اينکه بر اثر دسيسه هاي دشمنانش خان مغول بر او بد بين شد و او را بر کنار کرد. مهم ترين اثر عطاملک جويني کتاب تاريخ جهان گشا است که در آن به شرح جنگ هاي چنگيز خان و هلاکو خان مغول و شرح جنايات آنان پرداخته است. از خدمات او مي توان به احداث نهر نجف اشاره کرد. اين مورخ بزرگ در پنجاه و هشت سالگي درگذشت. 

 منبع : www.tahoorkotob.com

 

سعد الدین حموی بحرآبادی جوینی

سعدالدين محمد بن مؤيد بن ابي‌بكر بن حسن بن محمد بن حمويه بن محمد كه به جهت انتساب به جدش (سعدالدين حمويه) يا حموی يا حموئي شهرت يافته است از عارفان قرن هفتم هجری است. (+اطلاعات بیشتر در وبگاه سعدالدین حموی)

 

خواجه شمس الدین جوینی

خواجه شمس الدین از وزراء بنام ایران است که در بسط و نشر علم و عمران و آبادی خدمات شایان تحسین انجام داده و از نویسندگان و شعرای عالیقدر بشمار می رود(محمد مدرسی زنجانی، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصرالدین توسی،ص66انتشارات امیرکبیرسال  1363،تهران).
از سال 661تا683 به وزارت هولاکو و اباقا و احمد تکودار اشغال داشته و در آخر فخرالدین قزوینی مستوفی نزدارغون خان سعایت نمود و او را به تهیه سم برای قتل باقاخان متهم کرد و ارغوان خان در چهارم شوال سال 683 او را در حوالی اهر بقتل رسانید و پس از اندک زمانی چهار پسر وی یحیی و فرج ا... و مسعود و اتابک نیز کشته شدند فقط یک پسرش ذکریا نام سالم ماند. شمس الدین ذوالسانین بوده و به زبان های فارسی و عربی هردو شعر می گفت عده بسیاری از شعرا او را مدح گفتاه اند از آن جمله سعدی شیرازی قصایدی چند در مدح وی سروده است.
شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی مدت 22 سال از طرف اباقاخان پسر هولاکو سمت وزارت داشت و برادرش عطاملک جوینی 24 سال فرمانروای بغداد و عراق عرب بود این هر دو برادر از قریه آزادوار جوین بودند، منتخب الدین بدیع اتابک رئیس دیوان رسائل سلطان سنجر خان بهاءالدین محمد جوینی بود،که در سال 644 از طرف امیر ارغوان بحکومت آذربایجان و گرجستان و روم منصوب بود.این شخص در سال 588 موقعیکه سلطان تکش خوارزم شاه در تعغیب آخرین پادشاه سلجوقی به ری می رفت و از قریه آزادوار عبور کرد بخدمت سلطان تکش رسید و از همان موقع مصدر امور واقع شد[به نقل از مقدمه تاریخ جهانگشای جوینی بقلم مرحوم علامه قزوینی] یک سال بعد از اینکه هولاکو بغداد  را مسخر ساخت و مستقیم خلیفه عباسی را بقتل رسانید عطاملک جوینی را فرمانروای بغداد و عراق عرب و روم کرد و این در سال 657 بود و وزارت ممالک تابعه خود را به شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی تفویض نمود و حکومت ولایات عراق و اصفهان را به بهاءالدین محمد پسر شمس الدین محمد داد(به نقل از مقدمه علامه قزوینی در تاریخ جهانگشا جلد اول)در دوران حکمرانی هولاکو و اباقا آن در منتهای قدمت و شوکت بودند شرف الدین هرون پسر دیگر شمس الدین محمد صاحب دیوان که از فضلاء و دانشمندان عصر خود بود  دختر احمد بن مستعصم خلیفه عباسی را به زنی گرفت و دختر علاءالدین عطاملک جوینی نیز زن ابوالمجامع ابراهیم بن شیخ سعد الدین حموی بود.
شمس الدین محمد و برادرش عطاملک جوینی بعداز چندین سال حکمرانی با اقتدار عاقبت مانند سایر وزراء پادشاهان مغول ساقط شدند و عطاملک جوینی بعد از حبس و مصادره اموال در بغداد وفات یافت و شمس الدین در نزدیکی اهر در سال 683 بفرمان ارغوان بقتل رسید شرف الدین هرون با سایر اولاد های جوینی نیز مقتول گردیدند و در اندک زمانی بکلی آثار آنها محو گردید.

 

امام الحرمین جوینی

ابوالمعالی عبدالملک بن عبدالله بن یوسف امام الحرمین جوینی، ملقب به ضیاء الدین و مشهور به امام الحرمین، متکلم، اصولی و فقیه شافعی اشعری، متولد 478-419 هـ ق در نیشابور. پدرش رکن الاسلام ابومحمد جوینی و عمویش علی بن یوسف هر دو از علما فقهای بزرگ عصر خود بودند. در کودکی در محضر پدرش یادگیری فقه را آغاز کرد تا آنجا که تمامی تألیفات او را بازبینی کرد و بر تحقیقات پدرش افزود. چون پدرش درگذشت در بیست سالگی بر کرسی تدریس نشست. او از استاد ابوالقاسم اسکافی اسفراینی در مدرسهٔ بیهقی علم اصول را آموخت و از ابونعیم اصفهانی کسب فیض نمود و اجازه دریافت کرد. بر اثر تعصبات و دشمنی هائی که به تحریک عبدالملک کندری بر ضد شیعه و اشاعره می شد، به بغداد رفت و در آنجا با علماء برزگ ملاقات کرد.

وی سپس به حجاز رفت و نزدیک چهل سال در مکه و مدینه مجاورت گزید و تمامی مسائل فقه را موافق هرکدام از مذاهب اربعه که سؤال می کردند فتوی می داد و پاسخ می نوشت، به همین جهت به امام الحرمین مشهور شد. در اوایل سلطنت آلب ارسلان سلجوقی به نیشابور بازگشت. خواجه نظام الملک مدرسهٔ نظامیه را در آن شهر برای وی بنا نهاد و ریاست عالیه و علمیه را در اختیار وی قرار داد و تا سی سال، در کمال استقلال، تمامی امور مذهبی را بر عهده داشت. وی تا پایان عمر در نظامیهٔ نیشابور به تدریس پرداخت. اکابر فضلای آن دیار در درسش حاضر می شدند و هر روزه متجاوز از سیصد فقیه در برابرش می نشستند.

مجموع شاگردان وی را چهارصدتن نوشته اند که از آن میان می توان از ابوحامد غزالی، شمس الاسلام عمادالدین کیای هراسی، ابوالمظفر ابیوردی، ابوالقاسم حکمی، ابوالقاسم انصاری، ابوالمظفر خوافی، زاهر شحامی، احمدبن سهل مسجدی، ابوعبدالله فراوی، نام برد. چون بیمار شد او را به ده زادگاهش بشتنقان که از اعتدال هوا برخوردار بود منتقل کردند وی در همان جا درگذشت. جنازه اش را به نیشابور آوردند و در همان جا در جوار مزار تلاجرد دفن کردند.

منبع : www.tahoorkotob.com

 

نجيب الدين فراش جويني

 

الله يار خان قليچي

فرهنگ جغرافيائي ايران ( تاليف وزارت جنگ بريتانيا) در خصوص الله يار خان چنين آورده است :

«الله يار خان رييس نيرومند يكي از طوايف قليچي و حاكم مستقل سبزوار و جوين بود . وي سبزوار و مزينان را تقويت كرد و شهري مستحكم به نام آق قلعه در دره ي جوين بنا نهاد. الله يار خان در زمان سلطنت فتحليشاه يعني درحدود 200 سال پيش اعلام خودمختاري ميكند و حكومت بر دو ناحيه سبزوار و جوين را بدست مي گيرد و در سال 1226 شمسي ، به همراهي پسرش علي مراد و نوه اش سليمان خان به شورش سالار در خراسان مي پيوندد . سرانجام هر سه انها دستگير و به تهران فرستاده مي شوند و اين رويداد موجب پايان حكومت آنها ميشود .»

در خصوص اينكه الله يار خان در زمان حكومت فتحعليشاه قاجار (حدود 200 سال پيش) حاكم مقتدر منطقه سبزوار و جوين بوده هيچ ترديدي وجود ندارد اما بر اساس مطلب مندرج در فرهنگ پيش گفته و بر اساس مندرجات سفرنامه كلنل ييت انگليسي ، در خصوص سرنوشت الله يار خان دو نظريه متفاوت وجود دارد بدين معني كه كلنل ييت نيز در صفحه 370 سفرنامه خود در خصوص سرنوشت الله يار خان نظري شبيه نظر فرهنگ جغرافيا ئي مورد اشاره را ذكر نموده و چنين آورده است :

الله يار خان در زمان سلطنت فتحعليشاه اعلام خودمختاري مي كند و حكومت بر دو ناحيه سبزوار و جوين را نيز بدست مي گيرد و در سال 1847 ميلادي( 1226 شمسي) همراه با پسر و نوه اش به قيام سالار در خراسان ملحق مي شود . ظاهرا هر سه آنها دستگير شده و به تهران فرستاده مي شوند و در آنجا يا به مرگ طبيعي مي ميرند و يا به قتل مي رسند.

اما دوگانگي در خصوص سرنوشت الله يار خان از اينجا ناشي مي شود كه در ترجمه فارسي صفحه 370 سفرنامه كلنل ييت ، بصورت زيرنويس و بر مبناي جلد سوم ناسخ التواريخ چنين آمده است :

الله يار خان از امراي بزرگ خراسان و حاكم سبزوار بود . نسبت به فتحعليشاه چندان اعتنا و انقيادي نداشت . چندين جنگ با دولت نمود و در اين جنگها خسارات زيادي به اهالي سبزوار وارد آمد . سرانجام سر سازگاري با دولت در پيش گرفت و دختر خود را به فتحعليشاه داد ( طرلان خانم زن چهاردهم ). پس از اين وصلت ،الله يار خان با بستگان خود به تهران آمد و در قريه اشتهارد قزوين كه سابقا مسكن طايفه قليچي بود سكونت اختيار كرد لذا بايد گفت كه در وقايع قيام سالار در خراسان الله يار خان زنده نبود و نبيره اش سليمان خان قليچي كه حكومت جوين را داشته به سالار كمك مي كند .

محمد حسن خان سالار

محمدحسن خان سالار پسر آصف الدوله و دائي مادري محمدشاه قاجار بوده است . وي در سال 1224 شمسي و در اواخر سلطنت محمد شاه قاجار در خراسان علم طغيان برافراشته و مشهد را تصرف مي نمايد و متولي استان قدس را كشته ، اشياء طلاي آستانه را به يغما برده و به نام خود سكه مي زند تا استقلال خود را عملا اعلام نمايد .

حدود دو سال بعد ( سال 1226 شمسي) و پس از اينكه سالار از طريق مذاكره حاضر نمي شود تبعيت از حكومت مركزي را بپذيرد ، حشمت الدوله با سپاهي از تهران به مشهد مامور مي شود تا شورش سالار را سركوب نمايد . در ابتداي امر حشمت الدوله مشهد را به تصرف خود درمي آورد اما بلافاصله مردم به حمايت از سالار بر عليه سپاهيان حشمت الدوله قيام نموده و نزديك به 700 تن از آنها را كشته و باقي را تا محل ارگ شهر عقب رانده و سالار و سپاهيان تركمنش آنان را به محاصره خود درميآورند.

حدود دو سال بعد ( سال 1228 شمسي) و در سالهاي اوليه حكومت ناصرالدين شاه ، امير كبير به سلطان مرادميرزا (حسام السلطنه) دستور مي دهد جهت سركوبي سالار از تهران روانه خراسان شود . وقتي سپاه حسام السلطنه به سبزوار مي رسد كاري نمي تواند از پيش ببرد لذا به طرف اسفراين و جغتاي(مناطقي كه در تصرف همدست سالاريعني الله يار خان قليچي يا سليمان خان قليچي بود) مي روند . در اين هنگام سالار تصميم مي گيرد به قليچي كمك برساند اما تلاش هايش عقيم مانده و حسام السلطنه جغتاي و آق قلعه را تصرف كرده و سپس مجددا به سبزوار رفته و اردوگاه خود را در محلي به نام خسروگرد برپا مي كند و در نهايت سبزوار را نيز فتح كرده و به سمت نيشابور مي رود كه نيشابور بدون هيچ مقاومتي تسليم مي شود .حسام السلطنه به مشهد مي رود كه اين بار مردم مشهد بخاطر قحطي و گراني بر عليه سالار قيام نموده و مشهد به تصرف حسام السلطنه درمي آيد .در اين هنگام سالار به همان آستاني كه زماني آن را مقدس ندانسته و شمعدانها و چلچراغهاي طلا و درهاي نقره اي آن را براي ضرب سكه به يغما برده بود ، پناهنده شده اما وي دستگير شده و به فرمان ناصرالدين شاه همراه با برادرش محمدعليخان و پسرش اميراصلان خان به قتل رسيده و در باغ خواجه ربيع دفن مي گردند. / منابع اصلی : فرهنگ جفرافيائي ايران – فرهنگ فارسي معين بخش اعلام – سفرنامه كلنل ييت

منبع جمع آوری و تهیه : وبلاگ کهنه ، ای سرزمین قوم کهن

 
  • آخرین بروزرسانی : يكشنبه 20 دي 1394
Valid CSS!  Valid XHTML 1.0 Transitional